خود آگاهی و رشد فردی
جملات اینگونه میرقصند
معتقدیم اگرچه انگیزه داشتن برای تغییر بسیار مفید است؛ اما برای تغییر نیازی به انگیزه ندارید. بگذارید برایتان توضیح دهیم که چرا چنین ادعایی داریم. در ابتدا شاید پذیرش این موضوع آسان نباشد. مگر یک عالمه ضربالمثل و جملهی قصار در این مورد نداریم؟ ترک کارهای بد، انگیزههای خوب میخواهد. برای ترک، فقط یک جو اراده لازم است. اگر خودت نخواهی هیچکس نمیتواند تغییری در تو ایجاد کند. فلانی معتاد است و نمیشود برایش کاری کرد. تا خودش نخواهد تغییری نمیکند. و … راستش را بخواهید خیلی اوقات، تغییر بدون اینکه حتی از آن آگاه باشید یا ارادهاش کرده باشید، اتفاق میافتد. مثلاً چند نفر را میشناسید که برای تبدیل شدن به یک سیگاری یا فرد مصرفکنندهی مواد تصمیم گرفته باشند؟ یا حتی برای اینکه یک شهروند خوب شوند که همیشه کمربند ایمنیاش را میبندد، برنامهریزی کرده باشند؟ شاید پیش خودتان بگویید که «خوب سیگاری شدن که انگیزه نمیخواهد، لذت سیگار خودش انگیزه است» حق با شماست. اینجا نکته ظریفی وجود دارد. درست است، معمولاً مغز، کاری که پاداش -لذت- همراهش باشد را بهعنوان رفتاری مفید در نظر میگیرد و اگر غیر از این باشد، آن رفتار دیگر تکرار نمیشود. منظور از انگیزه چیست؟ در واقع همین لذت انجام دادن یک کار است که ما اسمش را انگیزه میگذاریم. در اینجا کاری به معنای علمی انگیزه نداریم. در زبان محاوره، بیشتر اوقات انگیزه را با پاداش انجام یک کار، یکی فرض میکنیم. اجازه دهید منظورمان از جمله «شما برای تغییر نیازی به انگیزه ندارید» را توضیح دهیم. درواقع خیلی اوقات تغییرات در شما بدون این که حتی از آن باخبر باشید، رخ میدهند. البته باید اذعان کنیم که داشتن انگیزهی کافی، تغییر را بسیار سادهتر میکند. در واقع برای ساختن عادتها باید از انگیزه یا همان پاداش استفاده کنیم. اینکه اشتیاق و میل اولیهای برای تغییر داشته باشید، عالی است؛ اما اگر چنین اشتیاقی نداشتیم، چه کار کنیم؟ نکند به خاطر موانع زیادی بر سر راه قرار دارند، انگیزهمان را از دست دهیم. خبر خوب اینجاست که همیشه برای تغییر، به انگیزه نیاز ندارید. برای توضیح این نکته از یکی دیگر از ویژگیهای مهم مغز استفاده میکنیم. مغز، بهشدت وابسته به اطلاعات دیداری است. جالب است بدانید که در بدن هر فرد، حدود ۱۱ میلیون گیرندهی حسی وجود دارد که حدود ۱۰ میلیون از آنها به بینایی مربوط هستند. به زبان ساده میشود گفت که عقلمان واقعاً به چشممان است! مهندسی محیط، راهحلی برای ایجاد تغییر بدون نیاز به انگیزه! گاهی اوقات میتوانید با طراحی هوشمندانه محیط اطراف، تاثیر مثبتی بگذارید. به همین دلیل میشود گفت که در چنین شرایطی شما برای تغییر، به انگیزه نیاز ندارید. بهانههای مغز قصهگو، مانعی برای تغییر مغز عاشق داستان است. داستانهایی که قصه یک تغییر رویایی و ناگهانی به خاطر پیدا کردن انگیزهی خیلی زیاد را روایت میکنند، برای مغز بسیار دوستداشتنی است. شاید پیدا کردن انگیزه گمشده از بهانههایی است که بخش قصهگوی مغز شما میبافد و شما آن را مشتاقانه باور میکنید. شاید این خبر که در واقع شما برای تغییر به انگیزه نیاز ندارید، خیلی خوشحالتان نکند؛ اما اگر دوست دارید تغییری ایجاد کنید، رویهمرفته این خبر خوبی است! کاش تو این شرایط بد بد جایی یا کسی بود که میشد خودتو باهاش ترمیم کنی میشد که ار حال دلت باش حرف بزنی بگی که چقد داغونی و کمکت میکرد به نظر قیمت بیت کوین قصد عبور از 59 هزار دلار رو داره و احتمالا تا 62 هزارتا بره و نزولی بشه.. از دوستان کسی اگه تمایل دراره در مورد ترید ارز دیجیتال تجربه شخصی در وبلاگ گفته بشه لطفا بگه...... به نظر شما قیمت دلار در بازار آزاد به چه قیمتی میرسه خدایش میخوام لپ تاپ بخرم... پاسخی که بعد از دهها سال تحقیق و بررسی و آزمایش های مختلف به دست آمده، به طور خلاصه این است: "ریشه همه ناخشنودی های انسان ها، در روابط آسیب دیده است یا از دست دادن یک رابطه مطلوب یا نرسیدن به رابطه مورد نظر." حال سؤال اینجاست که چرا این اتفاقات ناگوار در روابط انسان ها رخ می دهد. مثلاً چرا ازدواجی که با عشق آغاز شده، در ادامه به سردی و در نهایت به طلاق می انجامد؟ مشکل ما، نداشتن اراده نیست. پس یه خودمان انگ بی ارادگی نزنیم. "دارن هاردی"، نویسنده کتاب "اثر مرکب" می گوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیمات مان، به این برمی گردد که "انگیزه کافی" نداریم. بنابراین، در بطن هر تصمیمی، باید انگیزه ای قوی نیز تعریف شود. پیشنهاد مشخصا استفاده از "روش عدد یک" هست. هر کاری را از کوچک ترین واحد آن که "یک" هست، شروع کنیم. مثلاً از همان روز اولی که تصمیم به نرمش صبحگاهی گرفتیم، نیازی نیست نیم ساعت نرمش کنیم بلکه کافی است روز اول، فقط "یک دقیقه" نرمش کنیم؛ بله، فقط یک دقیقه. منظور از جمله شما برای تغییر نیازی به انگیزه ندارید:درواقع خیلی اوقات تغییرات در شما بدون این که حتی از آن باخبر باشید، رخ میدهند.ر واقع برای ساختن عادتها باید از انگیزه یا همان پاداش استفاده کنیم.
این ادعای بزرگی است، مگر نه؟ همچنین در ادامه برایتان از یک روش علمی و کاربردی برای تغییر بدون نیاز به انگیزه خواهیم گفت.
تو صرافی چی؟
یا چرا روابط پدری و فرزندی، در گذر زمان سست می شود؟
یا چرا دو دوست بعد از مدتی از هم دور می شوند؟
یا چرا روابط بین کارفرما و کارمند، خشک و بی روح است؟
و ... ؟
تئوری انتخاب به این سؤالات و صدها سؤال نظیر آن که چرا روابط انسان ها آسیب می بیند این گونه پاسخ می دهد: "چون آدم ها می خواهند همدیگر را تحت کنترل و اجبار خود در بیاورند."
ممکن است برخی از مکانیزم های کنترلی، بسیار خشونت بار باشد. مثلاً در دوران برده داری، اربابان به زور شکنجه و شلاق ، برده ها را تحت کنترل و اجبار خود در آورده بودند. اما کنترل همیشه محسوس و خشن نیست.
یک معلم، با مکانیزم نمره و روش های انضباطی دانش آموزانش را کنترل می کند.
والدین با روش های تنبیه و تشویق بر فرزندانشان اعمال حکومت می کنند.
همسران نیز با صدها روش، از اخم و کنایه زدن گرفته تا دعوا کردن و حتی کتک کاری، سعی در کنترل همدیگر می کنند.
کارفرمایان هم روش های خاص خود را برای تحمیل اراده های خود بر کارمندان و کارگران خود دارند و متقابلاً کارمندان و کارگران هم روش های خود را برای فرار از این اجبارها و تحمیل خود بر کارفرمایان به کار می برند.
همان طور که می بینید، در دنیایی زندگی می کنیم که همه سعی می کنند خود را به نحوی بر دیگران تحمیل کنند و این ، منشأ اصلی نارضایتی است. خیلی از ما دوست داریم دیگران طوری رفتار کنند که ما می خواهیم و آنها نیز می خواهند ما طوری رفتار کنیم که آنها می خواهند. این اجبار و کنترلگری متقابل، یک تنش دائمی ایجاد می کند و انسان ها و رابطه هایشان آسیب می بیند: هم کنترل کننده ها و هم کنترل شونده ها.
نکته مهم اینجاست که تلاش برای کنترل دیگران در نهایت بی فایده است یا حداقل، چندان موفقیت آمیز نیس
اگر می خواهیم زبان خارجی یاد بگیریم، نیازی نیست از همان اول کار، خودمان را درگیر انواع کلاس ها و کتاب ها بکنیم. کافی است تصمیم بگیریم هر روز "یک واحد" لغت یاد بگیریم. منظور از "یک واحد" کمترین تعداد لغتی است که می توانیم در یک روز بخوانیم. این یک واحد می تواند حتی یک کلمه باشد
Power By:
LoxBlog.Com |